استكبار؛ زمينه‌ها و پي آمدها در سيماي قرآن(1)


 





 

خاستگاه رواني استكبار
 

موجودي كه استكبار مي‌ورزد، خود را در مقايسه با ديگران، برتر و بالاتر مي‌بيند، امتيازي بيشتر براي خويش قائل است و در واقع، خود را تافته جدا بافته مي‌انگارد.
نتيجه طبيعي چنين ديدگاهي، آن است كه ديگران را موجوداتي پست و ناچيز مي‌شمارد و هر گونه جور و ستمي را در حق آنها، براي خود مجاز مي‌داند.
در آيات قرآن نيز به اين موضوع اشاره شده است، آنجا كه خداوند به فرشتگان فرمود:
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِينٍ فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ. (ص: 71-74)
من از گل، بشري مي‌آفرينم. پس چون او را به طوركامل آفريدم و از روح خويش در آن دميدم، در برابرش كرنش كنيد. پس همه فرشتگان به كرنش درآمدند، مگر ابليس كه تكبر كرد و از كافران گشت.
سپس خداوند به او فرمود:
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ. (ص: 75)
مگرابليس [كه] تكبر نمود و از كافران شد. فرمود: «اي ابليس، چه چيز تو را مانع شد كه براي چيزي كه به دستان قدرت خويش خلق كردم، سجده آوري؟ آيا تكبر نمودي يا از [جمله] برتري جوياني؟

نافرماني فرعون در برابر دستور الهي
 

ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَائِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ. (مومنون:45 و 46)
سپس موسي و برادرش هارون را با آيات خود و حجتي آشكار فرستاديم به سوي فرعون و سران [قوم] او، ولي تكبر نمودند و مردمي گردنكش بودند.

جنبه رفتاري استكبار
 

ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَر. (مدثر: 23-25)
سپس پشت كرد و گردنكشي ورزيد و گفت: اين [قرآن] جز سحري كه به برخي آموخته‌اند، نيست. اين جز گفتار بشر نيست.
أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقاً تَقْتُلُونَ. (بقره: 87)
چرا هرزمان، پيامبري با مطالبي كه دلخواهتان نبود، به سوي شما آمد، گردنكشي كرديد. سپس گروهي را دروغ‌گو خوانديد و گروهي را كشتيد؟

جنبه اعتقادي استكبار
 

إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ. (نحل: 22)
خداي شما خداي يكتا است. كساني كه به آخرت ايمان ندارند، دل‌هايشان به انكار خو كرده و ايشان مستكبرانند.
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ. (ص: 75 و 76)
(پروردگارت) گفت: اي ابليس! چه چيز تو را بازداشت از اينكه در برابر چيزي كه با دستان خودم آفريده‌ام، سجده نكني؟ گردنكشي كردي يا از بلند رتبه‌گان بودي؟ (ابليس در پاسخ) گفت: من بهتر از اويم. مرا از آتش و او را از گل آفريدي.

پي‌آمدهاي ناخوشايند استكبار
 

وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ. (غافر: 60)
پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. كساني كه از پرستش من كبر مي‌ورزند، به زودي، خوار در دوزخ در مي‌آيند.
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ. (اعراف: 40)
كساني كه آيات ما را دروغ خواندند و از پذيرفتن آنها تكبر ورزيدند، درهاي آسمان را برايشان نمي‌گشايند و در بهشت در نمي‌آيند مگراينكه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدين سان بزهكاران را كيفر مي‌دهيم.

خود برتر بيني قوم نوح
 

فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ. (هود:27)
اشراف ستمگر و كافري كه در ميان قوم نوح بودند، گفتند: ما تو را جز بشري همچون خودمان نمي‌بينيم و جز جماعتي از فرومايگانمان نمي‌بينيم كه كسي تو را آن هم نسنجيده پيروي كرده باشد و شما را برما امتيازي نيست، بلكه شما را دروغ‌گو مي‌دانيم.
َوإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا. (نوح:7)
و من هرباركه آنان را فرا خواندم تا ايشان را بيامرزي، انگشتانشان را در گوش‌هايشان كردند و رداي خويشتن بر سر كشيدند و پافشاري ورزيدند و هر چه بيشتر بر كبر و استكبار خود افزودند.

خردستيزي و استكبار قوم عاد
 

فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ. (فصلت:15)
ولي قوم عاد، در زمين سر برافراشتند و گفتند: از ما نيرومند‌تر كيست؟ آيا ندانسته‌اند كه آن خدايي كه آنان را آفريده، خود از ايشان نيرومند‌تر است؟ و در نتيجه آيات ما را انكار مي‌كردند.

استكبار و دشمني قوم ثمود
 

قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ. (اعراف:75 و 76)
سران قوم او كه استكبار مي‌ورزيدند، به مستضعفان كه ايمان آورده بودند، گفتند: آيا مي‌دانيد كه صالح از سوي پروردگارش فرستاده شده است؟ آنان گفتند: بي ترديد، ما به آنچه وي بدان رسالت يافته است، ايمان داريم. مستكبران گفتند: ما بدون ترديد، به آنچه شما بدان ايمان آورده‌ايد، كافريم.

انگيزه‌هاي مستكبران
 

انحراف در پرستش حق
 

وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِيَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِي فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. (اعراف:150)
و هنگامي كه موسي، خشمگين و اندوهناك به سوي قوم خود بازگشت، گفت: پس از من، بد جانشيناني برايم بوديد. آيا بر فرمان پروردگارتان پيشي گرفتيد؟ سپس الواح را افكند و سر برادرش را گرفت و با شدت به سوي خود كشيد. هارون گفت: اي فرزند مادرم! اين قوم، مرا به استضعاف كشيدند و نزديك بود كه مرا به قتل رسانند. پس كاري نكن كه دشمنان، مرا شماتت كنند و مرا در شمار گروه ستمكاران ندان.

فساد
 

إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ. (قصص:4)
فرعون در سرزمين (مصر) سر برافراشت. مردم آن را، گروه گروه ساخت. گروهي را زبون مي‌داشت. پسرانشان را سر مي‌بريد و زنانشان را براي بهره كشي زنده مي‌گذاشت. به يقين، او از فساد كنندگان بود.

اشرافي گري، يكي از دل بستگي‌هاي دنيايي
 

قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ. (اعراف:75 و 76)
اشراف متكبر قوم او (صالح) به مستضعفان كه ايمان آورده بودند، گفتند: آيا شما مي‌دانيد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟ آنها گفتند: ما به آنچه او بدان مأموريت يافته، ايمان آورده‌ايم. متكبران و اشراف گفتند: ولي ما به آنچه شما به آن ايمان آورده‌ايد، كافريم.

زراندوزي و حرص به دنيا
 

وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ. (زخرف:51)
فرعون در ميان قوم خويش ندا داد و گفت: اي قوم من! آيا حاكميت سرزمين مصر از آن من نيست؟ و اين نهرهاي جاري زير فرمان من قرار ندارد؟ و از كاخ و كشتزارهاي من نمي‌گذرد؟ آيا نمي‌بيني؟

تقليد كوركورانه
 

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ. (مائده:104)
هنگامي كه به آنها گفته شود: به سوي آنچه خدا نازل كرده و به سوي پيامبرش بياييد، مي‌گويند: آنچه را از پدران خود يافته‌ايم، ما را بس است. آيا نه چنين است كه پدران آنها چيزي نمي‌دانستند و هدايت نيافته بودند؟
منبع:نشريه گلبرگ- ش124.